خاطرات ممنوعه

مرور روزنوشت های یک زوج کارشناس ماوراء الطبیعه

خاطرات ممنوعه

مرور روزنوشت های یک زوج کارشناس ماوراء الطبیعه

خاطرات ممنوعه

سال 85 وقتی پایان نامه دکترای جامعه شناسی را با موضوع "سوء استفاده از خرافات و مسائل ماورایی در ارتکاب جرایم" دفاع می کردم و جرایم و مشکلاتی که به وسیله جن گیر ها، رمال ها و دعا نویس ها پیش می آمد را شرح میدادم تصورش را هم نمی کردم که دو روز بعد پلیس رسما از من در پرونده های خاص دعوت به همکاری کند و من و همسرم خیلی زود بشویم مشاوران مسائل ماوراء الطبیعه در پرونده هایی که من به آنها پرونده های ممنوعه می گفتم.
حالا تصمیم گرفتم قسمتی هایی از آن #خاطرات_ممنوعه را برایتان بازگو کنم.

به دلایل ملاحظات خاص همه مطالب به غیر از کلیت داستان به صورت غیر واقعی و با اسامی مستعار بازگو می شود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با موضوع «پرونده ها» ثبت شده است

دوست نامرئی 2

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ب.ظ

اولین پرونده

هنوز چند روزی نبود که از دفتر سرگرد عطایی معاون اجتماعی شهرستان خارج شده بودم که ستوان چراغی یکی از مشاورین کلانتری های تهران با من تماس گرفت و خلاصه ای از ماجرا را گفت.

-"دکتر، برای یکی از مراجعین ما مشکلی پیش اومده که در حیطه مطالعاتی شما قرار می گیره. قضیه از این قراره که ظاهرا اتفاقات عجیب و غریبی در خونشون می افته که حسابی اونا رو به دردسر انداخته. سر و صدا های عجیب و غریب و جابجایی اشیاء و از این جور چیز ها. خونشون رو برای فروش گذاشتند که بخاطر اسم بدی که از خونشون تو محل در رفته کسی حاضر نیست اون خونه رو بخره و امکان جابجایی هم براشون فراهم نیست. فعلا همسر و دخترشون طبقه پایین پیش برادرش زندگی می کنند ترجیح می دم شرح کامل داستان رو از زبان خودشون بشنوید."

-مشکلی نیست. یه قرار بزارید ببینیم هم دیگه رو

-چشم. فردا می تونید بیاید کلانتری.

 -ترجیح میدم تو محیط کاری شما نباشیم.

-هر جایی که شما صلاح بدونید...

- پارک لاله چطوره؟

 

عصر فردای اون روز کمی زود تر از موعد به پارک ساعی رسیدم و مشغول تماشای بند بازها شدم. کمی بعد ستوان چراغی به همراه یک مرد حدودا چهل ساله از راه رسید. زیر یه آلاچیق نشستیم و مرد که اسمش علی بود سفره دلش رو وا کرد:

شرح پرونده

در یک خانه با سابقه سفید ناگهان ارتباط نزدیک رخ می دهد. دخترک کوچک خانواده چیز هایی را می بیند که دیگران نمیبینند. دخترک که 4 سال دارد از این ارتباط استقبال کرده و با دوستان نامرئیش ساعات زیادی را می گذراند. رفتار های کودک مادر را دچار بیماری کرده و اتفاقاتی را گزارش میدهد که ابتدا تصور می شود ناشی از شدت توهمات است. مثلا صدا و حرکت های همسرش را در خانه می شنود و بعد که به حیاط مراجعه می کند متوجه می شود همسرش ساعاتیست در خانه نبوده. این رفتار ها هر چند مادر خانه را بیمار می کند اما جدی گرفته نمی شود تا اینکه این توهمات از سوی خواهر زن و نیز زن برادر مرد نیز تکرار می شود. در موردی حتی برادر مرد که ساکن طبقه پایین واحد کیس پرونده است نیز صدا های شدید و کوبیدن پا را می شنوند و به گمان اینکه دزد آمده به آن واحد مراجعه می کنند و چیزی نمی بیند. با انتقال دخترک و مادرش به طبقه پایین اتفاقات فعلا مسکوت شده اما شدت حوادث به قدری بالا رفته که با حضور یکی دو ساعته این خانواده در منزل خودشان شاهد اتفاقات غیر عادی هستند. این خانواده قصد فروش واحد خود را داشتند که با توجه به انتشار ماجرا های آن کسی حاضر به خرید آن نمی شود و خانواده نیز فعلا امکان تهیه یک واحد دیگر را ندارند. این خانواده مستاصل به دنبال راه چاره به واحد مشاوره کلانتری مراجعه و درخواست کمک می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۸ ، ۲۰:۲۳
شاهد

دوست نامرئی

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۱:۰۵ ب.ظ

این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.

 

"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی اش میگذراند و بازی و صحبت میکرد. این رفتار هایش علاوه بر اینکه ما را از بابت سلامتی خود فرزندمان نگران می کرد موجب بروز توهمات و بیماری در همسرم هم شده بود. چند بار شده بود که قسم می خورد صدا و حرکات مرا در خانه دیده است و وقتی به حیاط آمده متوجه شده مثلا من یک ساعتی است در طبقه پایین و پیش برادرم بوده ام. با افزایش این اتفاقات چند شاهد دیگر مثل خواهر زن و زن برادرم نیز به قضیه اضافه شدند که صدا هایی عجیب از خانه ما که در طبقه دوم بود شنیده بودند. حتی یکبار برادرم وقتی که ما خانه نبودیم صدای تلپ تلپ و کوبیدن پا از خانه مان شنیده بود و با این تصور که دزد آمده به واحد ما مراجعه کرده بود و متوجه شده بود خانه خالیست و کسی در آن نیست."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۳:۰۵
شاهد